درباره »معاد جسمانى« شبهاتى مطرح شده است كه فيلسوفان، متكلّمان و محدّثان به آنها پاسخ دادهاند. ما در كتاب »معاد در قرآن« درباره اين شبههها بحث كردهايم كه براى توضيح بيشتر مىتوان به آن كتاب نيز مراجعه كرد.
يكى از اين شبهات، شبهه »آكل و مأكول« است. اين شبهه به صورتهاى مختلف مطرح شده است و از قبل از اسلام تاكنون در كلمات فيلسوفان و غير فيلسوفان ديده مىشود و مهمترين شبهه در اين بحث شمرده شده است. بيان اشكال از اين قرار است:
انسان در زندگى دنيايى خود، از لحاظ جسمى و ظاهرى، دائماً در حال تغيير و تبديل است و حتّى هر چند سال يك بار به طور كلّى از حيث ظاهرى و جسمانى عوض مىشود، بنابراين كسى كه مثلاً در جوانى مرتكب گناه و معصيت شده و بدين خاطر، استحقاق كيفر و عذاب پيدا كرده اگر در پيرى بميرد و به واسطه عباداتى كه در پيرى انجام داده، استحقاق بهشت را داشته باشد، آيا در قيامت، بدن دوران جوانى او زنده مىشود يا بدن دوران پيرى يا بدن هر دو زمان؟
اگر فقط بدن دوران جوانى يا فقط بدن دوران پيرى او زنده شود، »ترجيح بدون مرّجح« است زيرا زنده شدن بدن دوران جوانى فقط، يا زنده شدن بدن دوران پيرى فقط، هيچ كدام داراى برترى و ترجيح نخواهد بود و برتر نشاندن و ترجيح دادن امرى كه برتر نيست و ترجيح خاصّى ندارد »ترجيح بدون مرجّح« ناميده مىشود و امرى قبيح است و خداوند متعال و حكيم، هيچگاه مرتكب امر قبيح و زشتنمىشود.
و اگر بدن هر دو زمان زنده شود و به عبارت ديگر اگر بدنهاى زمانهاى مختلف زندگى دنيايى انسان، در آن عالَم زنده شود، در نتيجه بايد هر انسان در قيامت از نظر جسمى به اندازه كوهى باشد.
در كتب فلسفى و كلامى براى شبهه آكل و مأكول چنين مثال مىزنند: اگر درندهاى، انسانى را بخورد يا انسانى، انسان ديگرى را بخورد و بدن انسان مأكول (خورده شده) جزو بدن آكل (درنده يا انسان) شود، در عالَم قيامت و آخرت كداميك از آنها زنده مىشوند؟ يا اگر بدن انسانى كه مُرده است، تبديل به خاك شود و به وسيله ريشه درختان، جزء گياهان و ميوهها گردد و انسان ديگرى از آن گياه و ميوه تغذيه كند و جزء بدن او شود، آنگاه در عالم قيامت و رستاخيز، اجزاى خورده شده، جزء كدام يك از دو بدن خواهد گرديد؟ اگر جزء بدن اوّل گردد، بدن دوّم ناقص مىشود و اگر به عكس جزء بدن دوّم باقى بماند، بدن اوّل ناقص و يا نابود خواهد شد.
پاسخ اين شبهه را قرآن كريم با كلمه »مثلهم« در دو آيه مطرح فرموده است:
»اَوَ لَمْ يَرَوا اَنَّ اللَّهَ الَّذى خَلَقَ السَّمواتِ وَ الْاَرْضَ قادِرٌ عَلى اَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ«.
] - اسراء / 99. [
»آيا نمىدانند خدايى كه آسمانها و زمين را آفريد، قادر است مثل آنان (انسانها) را بيافريند«.
»اَوَ لَيْسَ الَّذى خَلَقَ السَّمواتِ وَ الْاَرْضَ بِقادِرٍ عَلى اَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ«.
] - يس / 81. [
»آيا كسى كه آسمانها و زمين را آفريد، نمىتواند همانند آنان (انسانها) را بيافريند«.
در توضيح كلمه »مثلهم« بايد گفت: شكّى نيست كه جهان آخرت غير از اين جهان است، اينجا عَرَض و ظاهر است و آنجا ذات و باطن، اينجا مجاز است و آنجا حقيقت، اينجا فناست و آنجا بقا، اينجا وسيله است و آنجا هدف:
»وَ ما هذِهِ الْحَيوةُ الدُّنْيا اِلّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ اِنَّ الدَّارَ الْاخِرَةَ لَهِىَ الْحَيَوانُ«.
] - عنكبوت / 64. [
»و اين زندگى دنيا چيزى غير از سرگرمى و بازى نيست و زندگى واقعى سراى آخرت است«.
پس آخرتى كه قرآن كريم مجسّم مىكند - و بازگشت همه به سوى آنجاست - داراى حيات سرمدى است ولى دنيايى كه ما در آن زندگى مىكنيم در ذات آن فنا و مرگ حكمفرما است، بنابراين عالم آخرت به كلّى غير از عالم دنياست. قرآن شريف در آياتى به اين مطلب تصريح كرده است، از جمله:
»يَومَ تُبَدَّلُ الْاَرْضُ غَيْرَ الْاَرْضِ وَ السَّمواتُ«.
] - ابراهيم / 48. [
»در آن روز اين زمين به زمين ديگر و آسمانها (به آسمانهاى ديگرى) مبدّلمىشود«.
و از اينرو شكّى نيست كه انسان در عالم آخرت بايد با همان عالم تناسب داشته باشد نه با اين دنيا. به عبارت ديگر جسم انسان در آن عالَم همانند روح او داراى حيات ابدى و شعور سرمدى خواهد بود به گونهاى كه اعضاى جسمانى انسان، به انجام اعمال آدمى در اين دنيا، گواهى و شهادت مىدهند و انسان گنهكار به اين شهادت، اعتراض مىكند و سپس جواب اين اعتراض را از آنها مىشنود:
»حَتّى اِذا ما جائُوها شَهِدَ عَلَيْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ اَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ وَ قالوُا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنا قالوُا اَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذى اَنْطَقَ كُلَّ شَىْءٍ«.
] - فصّلت / 21 - 20. [
»وقتى به آن مىرسند، گوشها و چشمها و پوستهاى بدنشان به آنچه مىكردند گواهى مىدهند، آنها به پوستهاى بدنشان مىگويند چرا بر ضدّ ما گواهى داديد؟ آنها مىگويند همان خدايى كه هر موجودى را به سخن درآورده، ما را به سخن درآورد«.
به عبارت ديگر قرآن شريف مىفرمايد همانطور كه جهان هستى به جهان ديگرى تبديل مىشود:
»يَومَ تُبَدَّلُ الْاَرْضُ غَيْرَ الْاِرْضِ وَ السَّمواتُ«
] - ابراهيم / 48. [
»روزى كه تبديل گردد اين زمين و آسمان به غير از آنچه كه هست«.
انسان نيز از نظر جسمى به انسانى متناسب با همان جهان تبديل مىشود:
»نَحْنُ قَدَّرْنا بَيْنَكُمُ الْمَوتَ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقينَ عَلى أَنْ نُبَدِّلَ اَمْثالَكُمْ وَ نُنْشِئَكُمْ فيما لا تَعْلَمُونَ«.
] - واقعه / 61 - 60. [
»ما در ميان شما مرگ را مقدّر ساختيم و هرگز كسى بر ما پيشى نمىگيرد، تا گروهى را به جاى گروه ديگرى بياوريم و شما را در جهانى كه نمىدانيد آفرينش تازهاى بخشيم«.
اين حقيقت - چنانكه گفتيم - در قرآن شريف با كلمه »مثلهم« بيان شده است، بنابراين لازم نيست كه جسم انسان در آخرت »عينِ« جسم دنيايى او باشد، ولى »مثلِ« جسم دنيايى او و شبيه به آن خواهد بود. حتّى با كمى دقّت درمىيابيم كه براى پاداش و كيفر در همين دنيا هم نه تنها »عينيّت« در جسم لازم نيست بلكه چنين چيزى محال است. مثلاً اگر كسى در جوانى انسانى را كشت و فرار كرد و در پيرى او را دستگير كردند، آيا او را قصاص نمىكنند؟ اگر كسى در جوانى براى كسى كار كرد و مزد او داده نشد، اگر در پيرى مزد بخواهد آيا به او پرداخت نمىشود؟ در حالى كه جسم انسان در ايّام پيرى غير از جوانى است و انسان در سنّ كهنسالى، از نظر جسمى چندين مرتبه، نسبت به سنّ جوانى، مبدّل شده است. به عبارت ديگر در اينجا »مثليّت« محقّق است يعنى انسان در سنّ پيرى مثل همان انسان در سنّ جوانى است ولى »عينيّت« محال است، امّا همين »مثل« استحقاق ثواب و عقاب دارد.
سرّ مطلب در اين است كه تمام لذّتها و دردها مربوط به روح است، و جسم تنها وسيله است براى لذّت بردن يا عذاب كشيدن روح، يعنى اگر جسم نباشد لذّتها و دردهاى روح به لذّتها و دردهاى معنوى منحصر مىشود. بنابراين »عينيّت«، »مثليّت« و حتّى »غيريّت« دخالتى در شخصيّت انسان و لذّت بردن و درد كشيدن و نيز در استحقاق ثواب و عقاب ندارد و اين همان سخن فيلسوفان بزرگوار است كه فرمودهاند: »شخصيّت انسان، انسانيّت اوست و انسانيّت مربوط به روح اوست و جسم هيچ دخالتى در تحقّق آن ندارد«.
پس پاسخ شبهه »آكل و مأكول« به طور اختصار اين شد كه: جسم انسان كه در عالم آخرت زنده خواهد شد اگر چه »عين« جسم دنيايى او - كه مرتّباً در حال تغيير و تبديل بوده - نيست امّا »مثل« جسم دنيايى خواهد بود و اين »عينيّت« و »مثليّت« دخالتى در استحقاق پاداش و كيفر ندارد چرا كه جسم بشر در عالم آخرت متناسب با شرايط و ويژگيهاى خاصِّ همان عالم است و همانند روح بشر داراى حيات ابدى و شعور سرمدى مىباشد.